زریوند
لغتنامه دهخدا
زریوند. [ زَ ری وَ ] (اِخ ) نام مبارزی است مازندرانی . (برهان ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). مبارزی بوده از مبارزان . (جهانگیری ) :
زریوند مازندرانی منم
که بازی بود جنگ اهریمنم .
سوی میمنه در صف رومیان
زریوند گیلی کمر بر میان .
زریوند مازندرانی منم
که بازی بود جنگ اهریمنم .
سوی میمنه در صف رومیان
زریوند گیلی کمر بر میان .