26 فرهنگ

زرند

لغت‌نامه دهخدا

زرند. [ زَ رَ ] (اِخ ).. در نواحی تهران بلوکی است آباد و معمور که چهل پاره قریه معمور دارد و شکارگاه معروف سلاطین است . (انجمن آرا) (آنندراج ). بلوکی است در ری مابین ساوه و ری . (ناظم الاطباء). بخشی است از شهرستان ساوه که خاک آن حاصلخیز است و گندم و خربزه ٔ آن معروف است و مرکز این بخش هم زرند است . (از فرهنگ فارسی معین ج 5). دهستان ، بخش زرند شهرستان ساوه در استان مرکزی است که دارای 93 آبادی است و در بهمن ماه 1323 هَ . ش . به بخش تبدیل شد و در اردیبهشت ماه 1337 هَ . ش . «قطعه ٔ چهار زرند» مشتمل بر دهات اخترآباد، ولی آباد، زرین آباد، شیرین آباد، چهارباغ و بوقین از بخش زرند منتزع و ضمیمه ٔ بخش شهریار شهرستان کرج شد. مرکزش مأمونیه است . (از دایرة المعارف فارسی ج 1).