زر اندودن
لغتنامه دهخدا
زر اندودن . [ زَ اَ دو دَ ] (مص مرکب ) زرنگار کردن و ملمع کردن . (ناظم الاطباء). زراندود کردن :
نگهبان این مارپیکر درفش
زراندود برپرنیان بنفش .
من که مسم را به زراندوده اند
می کنم آنها که نفرموده اند.
رجوع به زراندود، زراندود کردن و زراندوده شود. || زراندوختن . (ناظم الاطباء).
نگهبان این مارپیکر درفش
زراندود برپرنیان بنفش .
من که مسم را به زراندوده اند
می کنم آنها که نفرموده اند.
رجوع به زراندود، زراندود کردن و زراندوده شود. || زراندوختن . (ناظم الاطباء).