زبان در کام پیچاندن
لغتنامه دهخدا
زبان در کام پیچاندن . [ زَ دَ دَ ] (مص مرکب ) سخن گفتن . زبان را برای تکلم بحرکت درآوردن . زبان جنباندن :
کارم همه بخت بد بپیچاند
در کام همی زبان چه پیچانم
این چرخ به کام من نمیگردد
بر خیره سخن همی چه گردانم .
کارم همه بخت بد بپیچاند
در کام همی زبان چه پیچانم
این چرخ به کام من نمیگردد
بر خیره سخن همی چه گردانم .