ریاض
لغتنامه دهخدا
ریاض . (ع اِ) ج ِ رَوضَة. (دهار) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ روضة به معنی مرغزار، به تبدیل «و» به «ی » به جهت کسره ٔ ماقبل ، و فارسیان به معنی مفرد استعمال نمایند، مانند ملائک و مشایخ و عجایب و این از تصرفات فارسیان است . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). رجوع به روضة شود. || باغ و بوستان . (ناظم الاطباء) : اکنون در ریاض امن و... می چرد. (کلیله و دمنه ).
ز خشک آخور خذلان برست خاقانی
که در ریاض محمد چرید کشت رضا.
رعایای آن بقعه را در ریاض امن و جنان امان بداشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 396).
کشته ای خر کره ام را در ریاض
که مبادت بسط هرگز انقباض .
پهلوی تن ضعیف بود پشت دل قوی
صیدی که در ریاض ریاضت کند چرا.
در خزان هم گلش از باد نریزد صائب
هر ریاضی که در او مرغ خوش الحانی هست .
ز صد ریاض یکی چون ریاض کوی تو نیست
نمی رسد به ریاض بهشت هیچ ریاض .
- رشک ریاض ارم ؛ یعنی رشک باغ ارم . (ناظم الاطباء).
- ریاض النعیم ؛ باغهای نعمت :
در عجم از داد تست بیشه ریاض النعیم
در عرب از یاد تست شوره حیاض النعم .
ز خشک آخور خذلان برست خاقانی
که در ریاض محمد چرید کشت رضا.
رعایای آن بقعه را در ریاض امن و جنان امان بداشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 396).
کشته ای خر کره ام را در ریاض
که مبادت بسط هرگز انقباض .
پهلوی تن ضعیف بود پشت دل قوی
صیدی که در ریاض ریاضت کند چرا.
در خزان هم گلش از باد نریزد صائب
هر ریاضی که در او مرغ خوش الحانی هست .
ز صد ریاض یکی چون ریاض کوی تو نیست
نمی رسد به ریاض بهشت هیچ ریاض .
- رشک ریاض ارم ؛ یعنی رشک باغ ارم . (ناظم الاطباء).
- ریاض النعیم ؛ باغهای نعمت :
در عجم از داد تست بیشه ریاض النعیم
در عرب از یاد تست شوره حیاض النعم .