رگ تلخی
لغتنامه دهخدا
رگ تلخی . [ رَ گ ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) تلخی که در گلاب باشد. (آنندراج ) :
آن گل چو در عرق شود از آتش عتاب
چین چین او رگ تلخی است در گلاب (کذا).
- رگ تلخی داشتن ؛ دارای طعم مایل به تلخی (تلخوش ) بودن (میوه و غذا).
آن گل چو در عرق شود از آتش عتاب
چین چین او رگ تلخی است در گلاب (کذا).
- رگ تلخی داشتن ؛ دارای طعم مایل به تلخی (تلخوش ) بودن (میوه و غذا).