رویاروی
لغتنامه دهخدا
رویاروی . (ق مرکب ) مواجه و روبروی و مقابل . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ) :
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی .
خوبیش از بهار زیباروی
خانه و باغ برده رویاروی .
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی .
خوبیش از بهار زیباروی
خانه و باغ برده رویاروی .