26 فرهنگ

رنگ گردیدن

لغت‌نامه دهخدا

رنگ گردیدن . [ رَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) تغییر یافتن رنگ . دگرگون شدن لون :
من نمی گویم ز گلزارت کسی گل چیده است
رنگ آن سیب زنخدان اندکی گردیده است .

صائب (از آنندراج ).