رقعه زدن
لغتنامه دهخدا
رقعه زدن . [ رُ ع َ / ع ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) پیوندن زدن . (از آنندراج ). درپی کردن . وصله کردن :
هر نفس داغ دگر بر تن خود سوخت نظام
همچو آن رقعه که بر خرقه ٔ پشمینه زنند.
هر نفس داغ دگر بر تن خود سوخت نظام
همچو آن رقعه که بر خرقه ٔ پشمینه زنند.