رخ فروختن
لغتنامه دهخدا
رخ فروختن . [رُ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) مخفف رخ افروختن :
تو به بادام و پسته رخ مفروز
هیچ گنبد نگه ندارد گوز.
و رجوع به رخ افروختن و روی افروختن شود.
تو به بادام و پسته رخ مفروز
هیچ گنبد نگه ندارد گوز.
و رجوع به رخ افروختن و روی افروختن شود.