رحایی
لغتنامه دهخدا
رحایی . [ رَ ] (ص نسبی ) رحائی . منسوب است به رَحا. (انساب سمعانی ). آسیابی . منسوب است به رَحی ̍ و رَحا. (یادداشت مؤلف ) :
هرگز به کجا روی نهاداین شه عادل
با حاشیه ٔ خویش و غلامان سرایی
الا که بکام دل او کرد همه کار
این گنبد پیروزه و گردون رحایی .
گردش گردون شده رحایی و از وی
ریخته کافور سوده در کُه و کردر.
هرگز به کجا روی نهاداین شه عادل
با حاشیه ٔ خویش و غلامان سرایی
الا که بکام دل او کرد همه کار
این گنبد پیروزه و گردون رحایی .
گردش گردون شده رحایی و از وی
ریخته کافور سوده در کُه و کردر.