رایت افراختن
لغتنامه دهخدا
رایت افراختن . [ ی َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) رایت افراشتن . علم برافراشتن . بیرق برافراشتن . رایت انگیختن :
میکند خون در جگر باد خزان را همچو سرو
رایت سبزی که از آزادگی افراختیم .
و رجوع به رایت افراشتن شود.
میکند خون در جگر باد خزان را همچو سرو
رایت سبزی که از آزادگی افراختیم .
و رجوع به رایت افراشتن شود.