راه جوینده
لغتنامه دهخدا
راه جوینده . [ ی َ دَ/ دِ ] (نف مرکب ) راهجوی . جوینده ٔ راه :
برو راه بربسته پوینده را
گذر گم شده راه جوینده را.
و رجوع به راهجو و راهجوی شود.
- جوینده راه ؛ که راه را جستجو کند. که در جستجوی راه باشد.
- || که راه دین را جستجو کند. که در جستجوی دیانت بود :
پرستنده باشی و جوینده راه
بفرمانها ژرف کردن نگاه .
- جوینده ٔ راه ؛ جوینده راه . که در جستجوی راه باشد.
- || که راه دین را جستجو کند. که در جستجوی دیانت بود :
هر که خواهنده ٔ دین باشد و جوینده ٔ راه
شغل او طاعت یزدان بود و خدمت شاه .
برو راه بربسته پوینده را
گذر گم شده راه جوینده را.
و رجوع به راهجو و راهجوی شود.
- جوینده راه ؛ که راه را جستجو کند. که در جستجوی راه باشد.
- || که راه دین را جستجو کند. که در جستجوی دیانت بود :
پرستنده باشی و جوینده راه
بفرمانها ژرف کردن نگاه .
- جوینده ٔ راه ؛ جوینده راه . که در جستجوی راه باشد.
- || که راه دین را جستجو کند. که در جستجوی دیانت بود :
هر که خواهنده ٔ دین باشد و جوینده ٔ راه
شغل او طاعت یزدان بود و خدمت شاه .