رافع
لغتنامه دهخدا
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) انصاری زرقی ، ابن مالک بن عجلان بن عمروبن عامربن زریق انصاری زرقی ... وی در عقبه شهید شد و یکی از سرشناسان و بزرگان انصار بود و بگفته ٔ سعیدبن عبدالحمید و روایت بخاری ، او نخستین کس از خزرجیان است که اسلام آورد. ابن اسحاق آورده است که رافعبن مالک نخستین کسی است که سوره ٔ یوسف را بمدینه آوردو زبیربن بکار در اخبار مدینه گوید که مسجد بنی زریق نخستین مسجدی است که در قرآن خوانده شده است و رافعآنگاه که حضرت رسول (ص ) را در غزوه ٔ عقبه ملاقات کردحضرت آنچه از قرآن در خلال ده سال نازل شده بود بدو داد، رافع آنها را بمدینه آورد و قوم خود را گرد کردو آیات را بر آنان خواند. حضرت از شنیدن این خبر پاکدلی او را ستود. (از الاصابة ج 2 قسم اول ). شمس الدین سامی گوید: او در غزوه ٔ احد شهید گردید. رجوع به قاموس الاعلام ج 3 و امتاع الاسماع ج 1 ص 32 و 33 و 36 شود.