راست انداختن
لغتنامه دهخدا
راست انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) مستقیم افکندن . مقابل کژ انداختن . مقابل کج انداختن . راست افکندن :
ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست .
و رجوع به راست انداز و راست اندازی شود.
- راست درانداختن ؛ انداختن بی کژی و انحراف . راست درافکندن .
ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست .
و رجوع به راست انداز و راست اندازی شود.
- راست درانداختن ؛ انداختن بی کژی و انحراف . راست درافکندن .