ذوالفقار
لغتنامه دهخدا
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) ذوالفقارصاحب ِ فقرات است و فقره هر یکی از مهره های پشت است که ستون فقرات از آن مرکب است و گفته اند که چون بر پشت ذوالفقار خراشهای پست و هموار بود ازینرو او را ذوالفقار گفته اند و مجدالدین در قاموس گوید: و سیف ُ مفَفّر کمعظّم ، فیه حزوز مطمئنّه عن متنه . || نام شمشیر منبه ابن الحجاج که به روز بدر کشته شد و آن شمشیر را رسول اکرم صلوات اﷲ علیه و سلم برای خویش برگزید: و کان ذوالفقار لمنبه ابن الحجاج ، استخلصه النبی صلی اﷲ علیه و سلم و اصطفاه لنفسه یوم بدر. (الجماهر فی الجواهر للبیرونی ). ذوالفقار سیف رسول اﷲ، کان لمنبه ابن الحجاج . (امتاع الاسماع ). و بعضی آن را نام شمشیر عاص بن منیه گفته اند که بروز بدر کشته شده است و سپس ذوالفقار را رسول اکرم به روز احد به علی بن ابیطالب علیه السلام عطا فرمود. و اینکه گمان برند که ذوالفقار دارای دو تیغه یا دو زبانه بوده است بر اصلی نیست . و در ترجمه ٔ تاریخ طبری در ذکر خبر غزوه احد آمده است :... و کافران غلبه میکردند و گرد مسلمانان اندر گرفتند و پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلّم برجای ایستاد و بازنگشت و خلق را میخواند و کس اجابت نکرد چنانکه خدای تعالی گفت : حتّی اذا فَشِلْتُم و تنازعتم فی الأمر. (قرآن 152/3). پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلّم از جای نجنبید و مردمان را بر حرب حریص میکرد و ابوبکر و عمر را هر دو جراحت رسید و بازگشتند و عثمان با دو تن از انصار بگریخت و در پس کوه پنهان شد و علی علیه السلام اندر پیش حرب بود و کارزار میکرد و شمشیری که داشت بر سر کافری زد و کافر به سپر بگرفت و خود داشت از آهن قوی و شمشیر بشکست امیرالمؤمنین علی علیه السلام بازگشت و گفت یا رسول اﷲ حرب همی کردم و شمشیر من بشکست و شمشیر ندارم وبی شمشیر حرب نتوان کردن پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم زود ذوالفقار به علی داد و گفت : خذها یا علی و پنداشت که علی نستاند و نزند علی ذوالفقار بگرفت و به حرب اندر شد پیغمبر او را دید دلیر و به کارآمد ذوالفقار از راست و چپ و پیش و پس میزد و میکشت و پیغمبر صلوات اﷲ علیه گفت : لافتی الأ علی لاسیف الأ ذوالفقار.
چون چلیپای روم از آن شد باغ
کابریزست باغ را عسلی
ابر چون چشم هند بنت عتبه است
برق مانند ذوالفقار علی .
نه هر تیغی که جنگ آرد هنر چون ذوالفقار آرد.
ذوالفقار آنکه بدست پدرش بود کنون
بکف اوست ازیرا پسر آن پدر است .
یکی اژدها بود در چنگ شیر
بدست علی ذوالفقارعلی .
پردل بود اندر مصاف دانش
زیرا که زبان ذوالفقار دارد.
صدرا بدان خدای که تیغ زبانت را
در پنجه ٔ بیان تو چون ذوالفقارکرد.
بدانسان که گوئی علی مرتضی
همی برکشد ذوالفقار از نیام .
حیدر کرّار کو تا به گه کارزار
از گهر لطف او آب دهد ذوالفقار.
ای ذوالفقار دست هدی زنگ گیر زنگ
کان بوتراب علم بزیر تراب شد.
شاه جهانیان علی آسا که ذوالجلال
از گوهر زبان منش ذوالفقار کرد.
نورضمیر مرا بنده شود آفتاب
تیغ زبان مرا سجده برد ذوالفقار.
ای حیدر زمانه بکلک چو ذوالفقار
نام فلک بصدر تو قنبر نکوتر است .
تارک ذوالخمار بدعت را
ذوالفقار تو لاجرم بشکافت .
و فرخی ذوالفقار را از علی بن ابیطالب گفته که او را از آسمان آورده اند :
افسر زرین فرستد آفتاب از بهر تو
همچنان کز آسمان آمد علی را ذوالفقار.
و بعض شعرا مانند منوچهری و ناصرخسرو و مسعودسعد ذوالفقار را به معنی مطلق شمشیراستعمال کرده اند :
قوس و قزح کمان کنم از شاخ بیدتیر
از برگ لاله رایت و از برق ذوالفقار.
تا گوش خوبرویان با گوشوار باشد
تا جنگ و تا تعصب با ذوالفقار باشد.
پیش عدو خوار ذوالفقار خداوند
شخص عدو روز گیر و دار خیار است .
حیدری حمله ای ّ و نصرت دین
از جهان گیر ذوالفقار تو باد.
چون چلیپای روم از آن شد باغ
کابریزست باغ را عسلی
ابر چون چشم هند بنت عتبه است
برق مانند ذوالفقار علی .
نه هر تیغی که جنگ آرد هنر چون ذوالفقار آرد.
ذوالفقار آنکه بدست پدرش بود کنون
بکف اوست ازیرا پسر آن پدر است .
یکی اژدها بود در چنگ شیر
بدست علی ذوالفقارعلی .
پردل بود اندر مصاف دانش
زیرا که زبان ذوالفقار دارد.
صدرا بدان خدای که تیغ زبانت را
در پنجه ٔ بیان تو چون ذوالفقارکرد.
بدانسان که گوئی علی مرتضی
همی برکشد ذوالفقار از نیام .
حیدر کرّار کو تا به گه کارزار
از گهر لطف او آب دهد ذوالفقار.
ای ذوالفقار دست هدی زنگ گیر زنگ
کان بوتراب علم بزیر تراب شد.
شاه جهانیان علی آسا که ذوالجلال
از گوهر زبان منش ذوالفقار کرد.
نورضمیر مرا بنده شود آفتاب
تیغ زبان مرا سجده برد ذوالفقار.
ای حیدر زمانه بکلک چو ذوالفقار
نام فلک بصدر تو قنبر نکوتر است .
تارک ذوالخمار بدعت را
ذوالفقار تو لاجرم بشکافت .
و فرخی ذوالفقار را از علی بن ابیطالب گفته که او را از آسمان آورده اند :
افسر زرین فرستد آفتاب از بهر تو
همچنان کز آسمان آمد علی را ذوالفقار.
و بعض شعرا مانند منوچهری و ناصرخسرو و مسعودسعد ذوالفقار را به معنی مطلق شمشیراستعمال کرده اند :
قوس و قزح کمان کنم از شاخ بیدتیر
از برگ لاله رایت و از برق ذوالفقار.
تا گوش خوبرویان با گوشوار باشد
تا جنگ و تا تعصب با ذوالفقار باشد.
پیش عدو خوار ذوالفقار خداوند
شخص عدو روز گیر و دار خیار است .
حیدری حمله ای ّ و نصرت دین
از جهان گیر ذوالفقار تو باد.