دژکامگی
لغتنامه دهخدا
دژکامگی . [ دُ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) غضب و خشم . خشمناکی .
- دژکامگی کردن ؛ نمودن غضب و بدخویی . خشم گرفتن :
مکن دژکامگی با آن جوانمرد
بپرور مهر آن را کو بپرورد.
- دژکامگی کردن ؛ نمودن غضب و بدخویی . خشم گرفتن :
مکن دژکامگی با آن جوانمرد
بپرور مهر آن را کو بپرورد.