دوستی ورزیدن
لغتنامه دهخدا
دوستی ورزیدن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) دوستی کردن . دوستی نمودن . محبت ورزیدن . مهربانی کردن . (یادداشت مؤلف ) :
مهربانی و دوستی ورزد
تا ترا مکنتی و دسترسی است .
رجوع به دوستی کردن شود.
مهربانی و دوستی ورزد
تا ترا مکنتی و دسترسی است .
رجوع به دوستی کردن شود.