دودهنگ
لغتنامه دهخدا
دودهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) دودآهنگ . دودهنج .دودآهنج . (از ناظم الاطباء) (از برهان ) :
آن جنت ارم بین چون دودهنگ نمرود
وآن کعبه ٔ کرم بین چون بادیه مشمر.
کآن باز را که قله ٔ عرش است جای آن
در دودهنگ خاک خطا باشد آشیان .
رجوع به دودآهنج و دودآهنگ در همه ٔ معانی شود.
آن جنت ارم بین چون دودهنگ نمرود
وآن کعبه ٔ کرم بین چون بادیه مشمر.
کآن باز را که قله ٔ عرش است جای آن
در دودهنگ خاک خطا باشد آشیان .
رجوع به دودآهنج و دودآهنگ در همه ٔ معانی شود.