دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [دِ ] (ص نسبی ) منسوب به ده . || قروی . روستایی . دهقان . ده نشین . (یادداشت مؤلف ) :
چو زر و سیم و سرب و آهن است و مس مردم
ز ترک و هندی و شهری و رهگذار و دهی .
در آن ده که طالع نمودش بهی
دهی را ببخشید فرماندهی .
و رجوع به دهقان شود.
چو زر و سیم و سرب و آهن است و مس مردم
ز ترک و هندی و شهری و رهگذار و دهی .
در آن ده که طالع نمودش بهی
دهی را ببخشید فرماندهی .
و رجوع به دهقان شود.