دهقان نژاد
لغتنامه دهخدا
دهقان نژاد. [ دِ ن ِ ] (ص مرکب ) از تخمه و تبار دهقان . ایرانی خداوند آب و ملک . ایرانی نژاد. که نژادی اصیل و نجیب دارد. که از نژاد پاک آریایی است . (از یادداشت مؤلف ) :
ز موبد بدین گونه داریم یاد
هم از گفت آن پیر دهقان نژاد.
کشاورز با مرد دهقان نژاد
یکی شد بر ما به هنگام داد.
یکی پهلوان بود دهقان نژاد.
دلیر و بزرگ و خردمند و راد.
ورا نیز بهرام بفریفتی
به بند اندراز چاره نشگیفتی ...
ز دهقان نژاد ایچ مردم مباد
که خیره دهد خویشتن را به یاد.
چو نزدیکتر گشت آواز داد
چنین گفت کای مرد دهقان نژاد.
و رجوع به دهقان شود.
ز موبد بدین گونه داریم یاد
هم از گفت آن پیر دهقان نژاد.
کشاورز با مرد دهقان نژاد
یکی شد بر ما به هنگام داد.
یکی پهلوان بود دهقان نژاد.
دلیر و بزرگ و خردمند و راد.
ورا نیز بهرام بفریفتی
به بند اندراز چاره نشگیفتی ...
ز دهقان نژاد ایچ مردم مباد
که خیره دهد خویشتن را به یاد.
چو نزدیکتر گشت آواز داد
چنین گفت کای مرد دهقان نژاد.
و رجوع به دهقان شود.