دشنگیلغتنامه دهخدادشنگی . [ دَ ش َ ] (اِ) دنیا و روزگار و عالم سفلی . (برهان ). روزگار. (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) : دشنگی به شوخی و شنگی ّ خویش ربود آن بت شنگ را از برم .آغاجی (از آنندراج ).