دسته دادن
لغتنامه دهخدا
دسته دادن . [ دَ ت َ / ت ِ دَ ] (مص مرکب ) گنبد گل دادن . مجموعه ٔ فراهم آمده از چیزی در اختیار کسی گذاردن چنانکه مجموعه ای از گلها یا ریاحین و غیره :
یکی دسته دادی کتایون بدوی
ازو بستدی دسته ٔ رنگ و بوی .
بدخو جهان ترا ندهد دسته
تا تو ز دست او نشوی رسته .
|| زنهار و امان و خط امان و فرمان دادن :
نیست از من عجب که گستاخم
که تو دادی به اولم دسته .
رجوع به دسته در معنی گستاخ و معنی یار و یاور شود.
یکی دسته دادی کتایون بدوی
ازو بستدی دسته ٔ رنگ و بوی .
بدخو جهان ترا ندهد دسته
تا تو ز دست او نشوی رسته .
|| زنهار و امان و خط امان و فرمان دادن :
نیست از من عجب که گستاخم
که تو دادی به اولم دسته .
رجوع به دسته در معنی گستاخ و معنی یار و یاور شود.