دست فرازبردن
لغتنامه دهخدا
دست فرازبردن . [ دَ ف َ ب ُ دَ ] (مص مرکب )دست پیش بردن . دست دراز کردن . پرداختن :
بدین نامه چون دست بردم فراز
یکی مهتری بود گردن فراز.
کس دست بدیشان فراز نبرد که جوع الکلب دارند. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 295).
بدین نامه چون دست بردم فراز
یکی مهتری بود گردن فراز.
کس دست بدیشان فراز نبرد که جوع الکلب دارند. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 295).