دس
لغتنامه دهخدا
دس . [ دَ ] (از ع ، ص ، اِ) پنهان .(ناظم الاطباء). || پنهانکاری :
دس و سنگ کم و ترازوی کژ
همه تدبیر مرد غدار است .
- دس کردن ؛ پنهان کردن . (ناظم الاطباء).
دس و سنگ کم و ترازوی کژ
همه تدبیر مرد غدار است .
- دس کردن ؛ پنهان کردن . (ناظم الاطباء).