دایگی کردن
لغتنامه دهخدا
دایگی کردن . [ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حضانت . (دهار). دایگانی کردن . شیردادن زنی بچه ٔ دیگری را :
وز دوستی زر که بنزدیک او بود
گاهیش دایگی کند و گاه مادری .
دایگی کن بنوازش که نزاد
پانصد هجرت ازو به فرزند.
وز دوستی زر که بنزدیک او بود
گاهیش دایگی کند و گاه مادری .
دایگی کن بنوازش که نزاد
پانصد هجرت ازو به فرزند.