دارالسرور
لغتنامه دهخدا
دارالسرور. [ رُس ْ س ُ ] (ع اِ مرکب ) بهشت . (ناظم الاطباء). مقابل دارالغرور (دنیا). || جهان دیگر :
ز ما زحمت خویش دارید دور
شما وین سرا، ما و دارالسرور.
گفت رو من یافتم دارالسرور
وارهیدم از چه دارالغرور.
|| (اِخ ) لقبی که به شهر بجنورد داده شده است . (مسکوکات ایران رابینو ص 98). || شهر لاهور را در زمان شاهان گورکانی گفته اند. (تذکره ٔ میخانه ص 460). || شهر نیشابور را گفته اند. (تذکره ٔمیخانه ص 526).
ز ما زحمت خویش دارید دور
شما وین سرا، ما و دارالسرور.
گفت رو من یافتم دارالسرور
وارهیدم از چه دارالغرور.
|| (اِخ ) لقبی که به شهر بجنورد داده شده است . (مسکوکات ایران رابینو ص 98). || شهر لاهور را در زمان شاهان گورکانی گفته اند. (تذکره ٔ میخانه ص 460). || شهر نیشابور را گفته اند. (تذکره ٔمیخانه ص 526).