دار و برد
لغتنامه دهخدا
دار و برد. [ رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گیرو دار و کَرّ و فَرّ و تبختر. (برهان ) :
بپوشید رستم سلیح نبرد
به آوردگه رفت با دار و برد.
اگر شاه با شاه جوید نبرد
چرا باید این لشکر و داروبرد؟
بپوشید رستم سلیح نبرد
به آوردگه رفت با دار و برد.
اگر شاه با شاه جوید نبرد
چرا باید این لشکر و داروبرد؟