دائی
لغتنامه دهخدا
دائی . (اِ) برادرِ مادر. خال . خالو. مِربِرار. آبو. آبی :
برِدائی نیک پی شو یکی
همی باش نزدیک او اندکی
ترا گر ببیند بدینگونه خال
ز روی تو گیرد همه روزه فال .
- دائی تنی ؛ برادر مادر که با وی ازیک پدر و یک مادر باشد. مقابل دائی ناتنی .
|| نیای پدری (مهذب الاسماء).
برِدائی نیک پی شو یکی
همی باش نزدیک او اندکی
ترا گر ببیند بدینگونه خال
ز روی تو گیرد همه روزه فال .
- دائی تنی ؛ برادر مادر که با وی ازیک پدر و یک مادر باشد. مقابل دائی ناتنی .
|| نیای پدری (مهذب الاسماء).