خیاره دار
لغتنامه دهخدا
خیاره دار. [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) چیزی که پهلوهای بسیار داشته باشد. (آنندراج ).کنگره دار. دندانه دار. (یادداشت مؤلف ) :
اگر بفکر کمندت فتد خیال چمن
خیاره دار بروید کدو بفصل بهار.
خیاره دار نماید ز بس که موج شکست
فشرده همچو خیاری دلم ز هر سویش .
اگر بفکر کمندت فتد خیال چمن
خیاره دار بروید کدو بفصل بهار.
خیاره دار نماید ز بس که موج شکست
فشرده همچو خیاری دلم ز هر سویش .