خوی تاختن
لغتنامه دهخدا
خوی تاختن .[ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ ت َ ] (مص مرکب ) عرق سرازیر شدن . عرق بسیار از آدمی جاری شدن :
ز بس خوی کز سر و رویش همی تاخت
تنش گفتی ز تاب خشم بگداخت .
ز بس خوی کز سر و رویش همی تاخت
تنش گفتی ز تاب خشم بگداخت .