خون دل به ناخن رسیدن
لغتنامه دهخدا
خون دل به ناخن رسیدن . [ ن ِ دِ ب ِ خ ُ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) گریه کردن بسیار و سینه خراشیدن . (از انجمن آرای ناصری ) (از برهان ) :
بناخن رسد خون دل بحر و کان را
که هر معدنش معن و نعمان نماید.
بناخن رسد خون دل بحر و کان را
که هر معدنش معن و نعمان نماید.