خنده زن
لغتنامه دهخدا
خنده زن . [ خ َ دَ / دِ زَ ] (نف مرکب ) خنده کن . خنده کننده . (یادداشت بخط مؤلف ) :
حلق و لب قنینه بین سرفه کنان و خنده زن
خنده بهار عیش دان سرفه نوای صبحدم .
هر که سخن نشنود از عیب پوش
خود شود اندر حق خود عیب کوش
گر که زند خنده بر او مرد و زن
او هم از آن خنده شود خنده زن .
|| مسخره کننده . (یادداشت بخط مؤلف ).
حلق و لب قنینه بین سرفه کنان و خنده زن
خنده بهار عیش دان سرفه نوای صبحدم .
هر که سخن نشنود از عیب پوش
خود شود اندر حق خود عیب کوش
گر که زند خنده بر او مرد و زن
او هم از آن خنده شود خنده زن .
|| مسخره کننده . (یادداشت بخط مؤلف ).