خطا رفتن
لغتنامه دهخدا
خطا رفتن . [ خ َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) به اشتباه رفتن . بسهو رفتن :
سکندر بحیوان خطا می رود
من اینجا سکندر کجا می رود.
ما چون نشانه پای بگل در بمانده ایم
خصم آن حریف نیست که تیرش خطا رود.
|| گناه سر زدن :
نه کورم ولیکن خطا رفت کار
ندانستم از من گنه در گذار.
سکندر بحیوان خطا می رود
من اینجا سکندر کجا می رود.
ما چون نشانه پای بگل در بمانده ایم
خصم آن حریف نیست که تیرش خطا رود.
|| گناه سر زدن :
نه کورم ولیکن خطا رفت کار
ندانستم از من گنه در گذار.