خط عسلی
لغتنامه دهخدا
خط عسلی . [ خ َطْ طِ ع َ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خط میگون . خط شهابی . خط الماسی . (آنندراج ) :
لعل تو ز طبله شهد بر گوشه کشید
خط عسلی است گرد رخ گشته پدید
یا عکس شفق بدامن صبح فتاد
یا پرتو خورشید بخورشید تنید.
اگرچه بود گلوسوز آن لب شیرین
شد از خط عسلی بیشتر حلاوت او.
لعل تو ز طبله شهد بر گوشه کشید
خط عسلی است گرد رخ گشته پدید
یا عکس شفق بدامن صبح فتاد
یا پرتو خورشید بخورشید تنید.
اگرچه بود گلوسوز آن لب شیرین
شد از خط عسلی بیشتر حلاوت او.