خرتنبلی
لغتنامه دهخدا
خرتنبلی . [ خ َ تَم ْ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل خرتنبل . عمل تنبل . عمل کاهل . (یادداشت بخط مؤلف ) :
شاعران از هر طرف در نزد تو شعر آورند
من بصدر تو خموش این است از خرتنبلی .
شاعران از هر طرف در نزد تو شعر آورند
من بصدر تو خموش این است از خرتنبلی .