خداگیر
لغتنامه دهخدا
خداگیر. [ خ ُ ] (ن مف مرکب ) کنایه از کسی که ببلای آسمانی وآفت ناگهانی گرفتار شود. (از آنندراج ) :
چو گیرد عدو را شه از حق گزین
خداگیر معنی ندارد جزاین .
در فرهنگ ناظم الاطباء بخداگیر معنی مصدری داده شده است ، بدینگونه : خداگیر یعنی گرفتار قهر و غضب خدا شدن و در بدبختی ناگهانی افتادن . اما ظاهراً این تعبیر ناظر به «خداگیر شدن » است نه خداگیر و «خداگیر» در اصل وصف مرکبی است که بجای موصوف نشسته و در معنی اسمی بکار رفته است .
چو گیرد عدو را شه از حق گزین
خداگیر معنی ندارد جزاین .
در فرهنگ ناظم الاطباء بخداگیر معنی مصدری داده شده است ، بدینگونه : خداگیر یعنی گرفتار قهر و غضب خدا شدن و در بدبختی ناگهانی افتادن . اما ظاهراً این تعبیر ناظر به «خداگیر شدن » است نه خداگیر و «خداگیر» در اصل وصف مرکبی است که بجای موصوف نشسته و در معنی اسمی بکار رفته است .