خداداد
لغتنامه دهخدا
خداداد. [ خ ُ ] (ن مف مرکب ) چیزی که خدا بخشنده است و کس را در آن دخلی نباشد. (آنندراج ). فطری . جبلی . موهوبی :
گفت کافر خدای داد بمن
این خداداد شاد باد بمن .
خوب رویان جهانی همه زیور بستند
دلبرماست که با حسن خداداد آمد.
چه سازد صنعت مشاطه با حسن خدادادش
ز طوق قمریان خلخال داده سرو آزادش .
- امثال :
خریت بهره ٔ خداداد است .
گفت کافر خدای داد بمن
این خداداد شاد باد بمن .
خوب رویان جهانی همه زیور بستند
دلبرماست که با حسن خداداد آمد.
چه سازد صنعت مشاطه با حسن خدادادش
ز طوق قمریان خلخال داده سرو آزادش .
- امثال :
خریت بهره ٔ خداداد است .