خجل یافتن
لغتنامه دهخدا
خجل یافتن . [ خ َ ج ِ ت َ ] (مص مرکب ) شرمسار یافتن . خجلت کشیده یافتن .شرم زده یافتن . شرمگین یافتن . خجل دیدن :
چوخسرو را بخواهش گرم دل یافت
مروت را در آن بازی خجل یافت .
چوخسرو را بخواهش گرم دل یافت
مروت را در آن بازی خجل یافت .