خان و مان برانداختن
لغتنامه دهخدا
خان و مان برانداختن . [ ن ُ ب َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) اساس خان و مانی را از هم پاشیدن . خانمانی را نابود کردن :
دل ماکیست که سرگشته ٔ رویت باشد
خان و مانها ز شکرخنده برانداخته ای .
دل ماکیست که سرگشته ٔ رویت باشد
خان و مانها ز شکرخنده برانداخته ای .