خام پندار
لغتنامه دهخدا
خام پندار. [ پ ِ ] (ص مرکب ) آن کس که پندار و اندیشه ٔ ناپخته دارد. جاهل :
بده قراضگکی تا عطات پندارم
مگو که سوخته ٔ من چه خام پندار است .
خام پندار سوخته جگران
در هوس پختن وصال توایم .
بده قراضگکی تا عطات پندارم
مگو که سوخته ٔ من چه خام پندار است .
خام پندار سوخته جگران
در هوس پختن وصال توایم .