خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ )ابن مستنیر. وی از میمون از ابن عمر روایت میکند. میمونی که از او روایت میکند و در کتاب ابن ابی حاتم آمده است میمون بن ابی عبداﷲ است نه میمون بن مهران که نامش همواره در وقت اطلاق نام میمون به ذهن خطور میکند. (از لسان المیزان ج 2 ص 386).