خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ )ابن ابی خالد السلمی وی از پدرش روایت می کند و پسر او محمدبن خالدالسلمی از پدرش از جدش روایت دارد. ذهبی در ترجمه ٔ محمدبن خالد می گوید که اینها شناخته نشده اند که چه کسانند. ابوحاتم می گوید خالد از پدرش از رسول (ص ) روایت می کند، و از او پسرش که هر دو مجهولند. ابن حبان در ثقات می گوید خالد مرسولات را روایت می کند و از او محمد که پسرش می باشد روایت دارد ولی من این دو را نمی شناسم . (از لسان المیزان ج 2 ص 375).