حرف گیری
لغتنامه دهخدا
حرف گیری . [ ح َ ] (حامص مرکب ) عیب گیری . (شرفنامه ٔ منیری ). نقد. نکته گیری . خرده گیری در سخن و جز آن :
گر انگشت من حرف گیری کند
ندانم کسی کو دبیری کند.
یکی پندگیرد، یکی ناپسند
نپردازد از حرفگیری به پند.
گر انگشت من حرف گیری کند
ندانم کسی کو دبیری کند.
یکی پندگیرد، یکی ناپسند
نپردازد از حرفگیری به پند.