حراض
لغتنامه دهخدا
حراض . [ ح ُ ] (اِخ ) موضعی است به نزدیکی مکه در میان مشاش و غمیر و بالای ذات عرق و دست راست راه مکه - عراق و گویند که عُزّی ̍ در آنجا بود. (معجم البلدان ). ابن العباس اللهبی گوید :
اء تعهد من سلیمی ذات نُؤْی
زمان تحللت سلمی المراضا
کأن بیوت جیرتهم فأبصر
علی الازمان تحتل الریاضا
کوقف العاج تحرقه حریق
کما نحلت مغربلة رحاضا
و قد کانت و للایام صرف
تدمن من مرابعها حراضا.
اء تعهد من سلیمی ذات نُؤْی
زمان تحللت سلمی المراضا
کأن بیوت جیرتهم فأبصر
علی الازمان تحتل الریاضا
کوقف العاج تحرقه حریق
کما نحلت مغربلة رحاضا
و قد کانت و للایام صرف
تدمن من مرابعها حراضا.