حذام
لغتنامه دهخدا
حذام . [ ح َ / ح ُ ] (اِخ ) نام زنی است در عرب که به اصابت رای مثل شده است و در حق او گفته اند :
اذا قالت حذام فصدقوها
فان القول ما قالت حذام .
ابن عبدربه گوید: او زن لجیم بن صعب بود و او این شعر را در حق وی سرود. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 3 ص 20).
اذا قالت حذام فصدقوها
فان القول ما قالت حذام .
ابن عبدربه گوید: او زن لجیم بن صعب بود و او این شعر را در حق وی سرود. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 3 ص 20).