26 فرهنگ

حجاج

لغت‌نامه دهخدا

حجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ )ابن ایمن بن عبیده جده ٔ او ام ایمن خادمه ٔ پیغمبر بود، ایمن در جنگ حنین کشته شد و بنابراین پسر او حجاج رؤیت دارد. ابن حبان او را در عداد تابعین شمرده گوید: حرمله مولای اسامه از وی روایت دارد. بخاری از طریق حرملة آرد: حجاج بن ایمن به مسجد درآمد. (ایمن برادر مادری اسامةبن زید بود) پس نماز گزارد و عمر آن بدید، پس گفت نماز اعاده کن . (اصابة ج 2 ص 52 قسم 2).