حامله شدن
لغتنامه دهخدا
حامله شدن . [ م ِ ل َ / ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بار برداشتن . بار گرفتن . آبستن شدن :
یارب چه نطفه بود نمیدانم
کز وی زمانه حامله ٔ غم شد.
|| کنایه از رشوه گرفتن .
یارب چه نطفه بود نمیدانم
کز وی زمانه حامله ٔ غم شد.
|| کنایه از رشوه گرفتن .