26 فرهنگ

ترجمه مقاله

حارثی

لغت‌نامه دهخدا

حارثی . [ رِ ثی ی ] (اِخ ) او راست :
وقفت علی الدیار فکلمتنی
فما ملکت مدامعها القلوص .
رجوع به موشح مرزبانی ص 179 شود. و نیز او راست :
اتیناه زوّارا فامجدنا قری
من البث والداء الدخیل المخامر
و اوسعنا علما برّد جوابنا
فاعجب به من ناطق لم یحاور.
رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 181 شود. و نیز او راست :
و تعلم انی ماجد و تروعها
بقیةُ اعرابیةً فی مهاجر.
رجوع به البیان والتبیین ج 1 ص 105 و حارثی علاءالدین (؟) شود.