26 فرهنگ

حارث

لغت‌نامه دهخدا

حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیر اسدی شامی . مکنی به ابی الجودی یحیی بن معین . نسائی و ابوحاتم گویند او محدثی شامی و صالح و ثقه است و سفیان حمیری گوید وی در واسط بودو پس از آن به سجستان شد. حارث ساکن واسط بود و از ابی ذر و نافع و جز آنان روایت دارد. شعبه و هشیم و ابوعوانه و گروهی دیگر از او روایت کنند. ابن عساکر در تاریخ کبیر خود گوید: سند ما از طریق حارث به ابو درداء میرسد که گفت : «اوصانی خلیلی صلی اﷲ علیه وسلم ان انظر الی من هو اسفل منی ولا انظر الی من هو فوقی . و ان احب المساکین ، و ان ادنو منهم . و ان اصل رحمی ،و ان قطعونی و جفونی ، و ان اقول الحق و ان کان مرّا. و ان لااخاف فی اﷲ لومة لائم . و ان لا اسأل احدا و ان استکثر من لاحول ولا قوة الاّ باللّه فانها من کنزالجنة.» و از مردی بنام «بلح » نیز روایت کند و گوید که از عمربن عبدالعزیز شنیدم که میگفت : «نعم الذخیرة للمرء المسلم عنداﷲ یوم القیامة اصطناع المعروف . و قال لی اغتنم الدمعة تسیلها علی خدک للّه عزوجل ». رجوع بتهذیب تاریخ کبیر ابن عساکر چ شام ج 3 ص 456 شود.